شعر برای روز پدر

 شعرهای زیبا برای روز پدر 


نام زیبای پدر با سیم و زر باید نوشت

خوب و عالی با عیاری معتبر باید نوشت


برکت نان و نمک از همت والای اوست

این چنین گویم که نامش تاج سر باید نوشت

_______________

________


شب بود و ماه واختر و شمع ومن وخیال

خواب از سرم به نغمه‌ی مرغی پریده بود


در گوشه‌ی اتاق فرو رفته در سکوت

رویای عمر رفته مرا پیش دیده بود


در عالم خیال به چشم آمدم پدر

کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود


موی سیاه او شده بود اندکی سپید

گویی سپیده از افق شب دمیده بود


یاد آمدم که در دل شبها هزار بار

دست نوازشم به سر و رو کشیده بود


از خود برون شدم به تماشای روی او

کی لذت وصال بدین حد رسیده بود


چون محو شد خیال پدر از نظر مرا

اشکی به روی گونه زردم چکیده بود


_______________

___________


پدر بشنو این حرف فرزند خویش

عزیز و گرامی و دلبند خویش

تویی مایهٔ بود و پیدایشم

کنارت به ناز و به آسایشم

پدر تکیه‌گاه وجود منی

تو سرمایهٔ هست و بود منی

پدرم روزت مبارک باد


______________

___________


دست همیشه به معنای آغوش نیست

گاهی فقط امنیت است

فقط مثل دست پدر











نظرات