شعر زیبای آزادی؛ ملکالشعرای بهار:
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
فصل گل میگذرد همنفسان بهر خدا
بنشینید به باغی و مرا یاد کنید
عندلیبان گل سوری به چمن کرد ورود
بهر شاباش قدومش همه فریاد کنید!
یاد از این مرغ گرفتار کنید ای مرغان!
چون تماشای گل و لاله و شمشاد کنید
هرکه دارد زشما مرغ اسیری به قفس
برده در باغ و به یاد مَنَش آزاد کنید
آشیان من بیچاره اگر سوخت چه باک؟!
فکر ویران شدن خانهی صیاد کنید!
شمع اگر کشته شد از باد مدارید عجب!
یاد پروانهی هستی شده بر باد کنید
بیستون بر سر راه است مباد از شیرین
خبری گفته و غمگین دل فرهاد کنید!
جور و بیداد کند عمر جوانان کوتاه
ای بزرگان وطن! بهر خدا داد کنید!
گر شد از جور شما خانهی موری ویران
خانهی خویش محال است که آباد کنید
کنج ویرانهی زندان شد اگر سهم بهار
شکر آزادی و آن گنج خداداد کنید
نظرات
ارسال یک نظر